آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی مارا به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
هوشنگ ابتحاج
(مجالی واسه بیشتر نوشتن نبود)
+ نوشته شده در شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۹ ساعت 22:50 توسط Ramus
|