سلام دوستان

اول از همه....بدان جسم برهنه ی تو تنها متعلق به کسی است که روح برهنه اش را دوست میداری

دوم از همه تو مطلب قبلی یه جمله ی کوتاه نوشته بودم راجع به اینکه میخوام برم خرید واسه مدرسه یکی از دوستان خوند و با همون جمله کوتاه رفت تو حال و هوای دو سال پیشش که خودش هم محصل بود.  راجع به همین یه جمله من و خاطرات دوران مدرسش  و تمام دلتنگی هاش تو وبلاگش نوشت و خیلی هارو برد به اون دوران. همه هم ابراز دلتنگی میکردن.....نمیدونم!یعنی میشه یه روز بیاد که دل من هم واسه این موقع ها یه ذره بشه؟!فکر نکنم! حد اقل الان دوس دارم زودتر خلاص شم!

سوم از همه..............تموم شد.! رفت تا سال دیگه! نمیدونم چند نفرتون معتقدین و روزه میگیرین ولی به هر حال از همه ی روزه دارها قبول باشه با اینکه خیلی آدم مثبتی نیستم ولی دلم تنگ میشه . تنگ میشه واسه ماه رمضون.واسه گشنگی هاش واسه تشنگی هاش. واسه  افطاری ها و سحری هاش. ....واسه مهمونی هاش   از همه بیشتر واسه شب های قدرش.......چه قد زود گذشت!.......حیف

عید همتون مبارک

هه.زنگمون رو زدن. همسایه نظری اورده.(بچه ها نذری یا نظری؟!!!)